زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
به شهـر کوفه غـریـبم من و پناه ندارم به غـیـر دربـهدریها پـنـاهـگـاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگیست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جـز به خـداوند تکـیهگاه ندارم کِـشَـند جانب دارالامـاره با چه گـنـاهم عزیز فاطـمه جز عـشق تو گناه ندارم به زیر تیغـم و بالای بام وقت شهـادت حسین از تو جز امـید یک نگـاه ندارم به راه عشق تو سر میدهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیایی دریـغ مـهـلـت جـبـران اشـتـبـاه نـدارم غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قـسم به خال تو یک نقـطۀ سـیاه ندارم سـلام بر تو دهم لـیک با زبان اشارت نگـاه من به تـو و طاقـت نـگـاه نـدارم |